!!!...از خدا خواستم...!!!
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد…
خدا گفت: نه
رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی.
از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد
خدا گفت: نه
شکیبایی زاده رنج و سختی است.
شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است.
از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد
خدا گفت: نه
من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری.
از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد
خدا گفت: نه
رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند.
از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد
خدا گفت: نه
بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی.
من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم.
و باز گفت: نه
من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.
از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند...
و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم...
بازم با تمام وجودم میگم:
مهربونم، عشق من
هر کجا باشی و باشم
عاشقانه دوست دارم
و خیلی دلتنگتم
(کاش پیش هم بودیم عزیزم)
[دست][دست][دست] به روزم دوست عزیز[گل][گل][گل]
سلام همسفر عشق عزيز . ممنون كه به وبلاگ فنا ناپذير من سر زدي . بعد از مدتها به روزم موفق باشي[گل]
سلام یه ترانه جدید نوشتم خوشحال میشم نظر بدی موفق باشی